1- این روزها دولت سیزدهم و شخص رییسجمهور زیر ضرب انتقادات تند چهرههای سیاسی، رسانهها و حتی شهروندان عادی قرار دارند. نوسانات قیمت ارز و سکه، آرامش روانی فعالان اقتصادی و مردم را به هم ریخته و افسارگسیختگی قیمتها در بازار کالاهای ضروری دایره معیشت را هر روز تنگتر میکند.
2- بخش عمدهای از شرایط کنونی دولت به ساختار تشکیلاتی آن برمیگردد که به نظر میرسد از یک دولت مدرن کارآمد فاصله دارد و به علاوه ضعف شدید اکثر کابینه معضلات دولت را افزایش میدهد.
3- آنچه تیغ مخالفان و منتقدان دولت را تیز میکند، وعدههایی است که آقای رییسی در دوره تبلیغات انتخاباتی مطرح کرده. منصفانه باید گفت آن قولها با همه زیبایی و فریباییاش برخلاف آنچه ادعا میشود برخاسته از نظرات کارشناسی نبوده. مثلا احداث 4میلیون مسکن با ظرفیتهای مالی کشور نمیخوانده است.
اتفاقا وزیر جدید راه و شهرسازی در روز اخذ رای اعتماد این وعده را منوط به اعتبار و پول فراوانی کرد که به وضوح نشان میداد تعلیق به محال میکند. وزیر محترم پس از آن روز در رویکردی خردمندانه از بیان هر حرف پوپولیستی در حوزه مسکن خودداری کرده است. همچنین است وعدههای غیرعلمی و غیرعملیاتی مانند نصف کردن و تکرقمی کردن تورم یا ایجاد یک میلیون شغل که یادآوری آنها هم ملالانگیز است.
4- کارگزاران دولت وقتی نتوانستند این قولها را محقق سازند ابتدا به ارایه گزارشهای نادرست و غیرواقعی درباره پیشرفت کارها پرداختند و به «دستاوردتراشی» مشغول شدند. در مرحله بعدی هم راهی جز فرافکنی و انداختن تقصیر به گردن دولتهای قبل برایشان باقی نماند. از آنجا که افکار عمومی و منتقدان تنها به خروجی اعتبار میدهند و پشت پردهها و حاشیهها برایشان نان و آب نمیشود، توجیهات فرافکنانه را نمیپذیرند و حتی ممکن است به استهزای آن بپردازند.
درباره نرخ ارز و قیمت نجومی مسکن و... اخیرا کلیپهایی از دوره تبلیغات انتخاباتی در فضای مجازی منتشر شده که گویای تلقی افکار عمومی از قولهای آقای رییسی و فرافکنی درباره آنهاست. در اینکه بخشی از مشکلات فعلی محصول عملکرد دولتهای پیشین و مشخصا دولت روحانی است بحثی وجود ندارد، اما این سوال جدی وجود دارد که مگر آقای رییسی با احاطه کامل به موضوعات، مسوولیت نپذیرفته؟
از طرفی احاله وضع موجود به گذشتگان، از دولت شخصیت بهانهگیر در اذهان ترسیم میکند که قطعا به نفع آقای رییسی نیست. از آن مهمتر اینکه چنین برخوردی منجر به پاسخگویی دولتهای قبل میشود و پاسخها یا اطلاعاتی میدهند که عملکرد دولت کنونی را زیر علامت سوال بزرگتری میبرد. کما اینکه در مورد ادعای تحویل خزانه خالی یا بدهیهای گذشته، چنین شد.
5- اکنون کار به جایی رسیده که موافقان دولت و افراد و احزاب و رسانههایی که در انتخابات1400 به شدت از آقای رییسی حمایت میکردند، یکییکی دارند پا پس میکشند و بعید نیست اگر عملکرد دولت با همین وضع ضعیف ادامه یابد، برای حفظ اعتبارشان به تدریج صریحتر و تندتر وارد معرکه نقد شوند. نشانههایی از این رویکرد را در خطبههای برخی ائمه جمعه و شخصیتهای حزبی دیدهایم.
6- گفتهاند «حسن السوال نصف العلم». اگر دولت به این ضربالمثل توجه کند و از خودش این سوال خوب را بپرسد که «در این شرایط با افکارعمومی و منتقدان و نخبگان چه باید کرد؟» گام بزرگی را برداشته، هرچند که تاکنون رفتاری درخور در این حوزه نداشته است.
مثلا یکی از شیوههایی که از سوی افراد و رسانههای وابسته به دولت به کار گرفته شده حمله به منتقدان از طریق ناسزاگویی و ایراد اتهامات خندهدار است. در این روش نخنما شده همه منتقدان به دروغگویی، از دست دادن منافع، همسویی با امریکا و دشمنان، روی برگرداندن از نظام، ندامت از گذشته و نظایر آن متهم میشوند.
پشت بند این اتهامات هم درخواست از دستگاه قضایی برای بگیر و ببند و توقیف مطرح میشود. شاید این شیوه در دهه 60 پاسخ داده باشد اما امروزه و با ارتقای هوشمندی جامعه و از آن بالاتر عملکرد بسیار ضعیف دولت، نتیجه وارونه دارد و اعتبار دولت را مخدوش میسازد.
دولت احمدینژاد مدتی به این روش متوسل شد، اما از آن باری نبست. همچنین درخواست برخورد قضایی با منتقدان، پوست خربزه گذاشتن زیر پای دولت است. اینکه دولت راسا از مخالفان شکایت کند یا برای شکایتهایش نایب بگیرد و ماموریت پروندهسازی و شکایت را به دستگاههای دیگر واگذار کند، تکرار راه رفته و ناکامی است که قبلا اجرا شده و به نتیجه نرسیده است. البته ممکن است با افرادی برخوردهای قضایی و غیرقضایی هم بشود، اما دایره منتقدان به صورت تصاعدی افزایش پیدا میکند و...
7- اگر دولت با نگاهی دقیق، سینهچاکان خود را آنالیز کند، به نتایج جذاب و شیرینی خواهد رسید. از جمله اینکه اکثر آنها فاقد وجاهت سیاسی و اجتماعی و حرفهایاند. دیگر اینکه اگر حربه ناسزاگویی از آنها گرفته شود، چیزی جز یک موجود لال بیمصرف از آنها باقی نمیماند. دیگر ویژگیشان اینکه از خود هویت مستقل ندارند و به همین دلیل اگر پول فاکتورشان پرداخت نشود، جذب جای دیگری میشوند و برای کارفرما و مغازهدار جدید کار میکنند.
دولت اگر میخواهد با این لشکر به مصاف منتقدان برود مختار است، اما پس از مدتی که واقعیتها در جامعه منتشر شد، با دردسرهای تازهتری مواجه خواهد شد.
8- بسیاری از منتقدان کنونی برخلاف ذهنیتی که برای مقامات ارشد دولت ساختهاند اگر دلسوزیشان برای ایران و نظام بیش از دولتیها نباشد (که هست) قطعا کمتر نیست. اگر نقدی میکنند و سخنی میگویند تنها به اعتلای کشور میاندیشند. عداوتی با کسی ندارند و صدالبته که عقد اخوتی هم نبستهاند.
هرچند به رییسجمهور فعلی رای نداده باشند، اما موفقیت او را موفقیت خود میدانند و از این جهت شاید با منتقدان دولت قبل (که حامیان دولت کنونیاند) تفاوت 180درجهای دارند. این منتقدان، عملا اجازه نمیدهند اپوزیسیون خارجنشین مجال زیادی پیدا کند. پس حذف منتقدان یعنی باز کردن راه برای اپوزیسیونی که نه نظام را قبول دارد، نه دولت را و نیز جز به براندازی نمیاندیشد.
ادب و آداب نقد میگوید که برخلاف بزککنندگان رفتار مسوولان، واقعیت بیپیرایه را بازنمایی کنند تا مسوولان دچار توهم نشوند. دل بستن به مجیزگویان و متملقانی که در تاروپود بعضی دستگاهها حضور دارند، نه سکه و دلار را ارزان میکند، نه تورم را پایین میآورد، نه اشتغال ایجاد میکند، نه تحریمها را از بین میبرد، بلکه تنها کارکردش این است که حس خودشیفتگی را در مسوولان افزایش میدهد. بین متملقان کاسب و منتقدانی که حتی ممکن است گهگاه تند و بیانصاف باشند، انتخاب با دولت است!
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟